۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

حقیقت ترانه مرا ببوس!



سال 1332 که ضربه ی کودتای 28 مرداد، به نهضت ملی و امید ملتی برای رهایی پایان داد، در آن روز های سیاه شکست که در میدان های اعدام، مرگ قهرمانانه را به سینه ی مردم دوستی و شجاعت سپر می کردند، نسلی با ترانه "مرا ببوس" که در همان روزها پخش شد گریست و خواند که : " در میان توفان ها، هم پیمان با قایقران ها – گذشته از جان باید بگذشت از طوفان ها " در همان روز ها بود که برای نخستین بار از رادیو ایران آن زمان، در برنامه شما و رادیو به گویندگی « کمال مستجاب الدعوه» آهنگی پخش شد که سال ها و سال ها ذهن و زبان جوانان آن روزگاران را به زمزمه ی مکرر خود واداشت. ترانه " مرا ببوس" اثری با صدای «حسن گل نراقی» (گلنراقی) سروده «حیدر رقابی» متخلص به "هاله" و ساخته «مجید وفادار» همراه با ویلون « پرویز یاحقی» و پیانوی «مشیر همایون شهردار» .

پیش از پخش برنامه،آقای مستجاب الدعوه اعلام کرد : این تصنیف در یک محفل خصوصی ضبط شده است که به دلیل جذابیت خاص ان به پخش آن مبادرت می ورزیم.

منظور از محفل خصوصی همان جلسه ی ضبط این ترانه با صدای گل نراقی در استودیو شماره 8 رادیو تهران بوده، که شاید بدون آمادگی کامل نوازندگان و خواننده انجام شد.

اگر بخواهیم از چگونگی علاقمندی افراد به این موسیقی بگوییم ابتدا باید از "پروانه" گفته باشیم که قبل از حسن گل نراقی و در واقع برای اولین بار این ترانه را برای استفاده در فیلم سینمایی اجرا کرد. پرویز خطیبی در کتاب خاطراتی از هنرمندان در باره این خواننده می گوید : « پروانه خواننده ای بود از آذربایجان که صدایی گرم و مطبوع داشت آهنگ معروف افغانی " آن بام بلند را می بینی بام من است " را او سر زبان ها انداخت و برای مدتی جزو نامداران آواز ان زمان بود . " مجید وفادار" بهترین آهنگ هایش را در اختیار پروانه گذاشت از جمله شعر و اهنگ مرا ببوس.

آهنگ ترانه مرا ببوس برای موسیقی متن فیلم " اتهام" ساخته " شاپور یاسمی" با ایفای نقش خانم " ژاله علو" و آقای " ناصر ملک مطیعی" که توسط ایشان ساخته شد. ترانه مرا ببوس در یکی از صحنه های فیلم با صدای پروانه و با لب خوانی ژاله علو خوانده می شود و در آن فیلم ژاله علو نقش زنی را داشت که شوهر سابقش را به سزای خیانتی که به او کرده رسانده و حالا پس از ماجراهای بعدی عاقبت خود را به پلیس معرفی کرده است در صحنه ای که زن با دختر کوچک خود وداع می کند و به سوی زندان و مجازات روانه می شود این ترانه را می خواند. آنچه که پروانه روی آهنگ مجید وفادار خواند در واقع یک بند از ترانه مرا ببوس است. که هیچ کس را نگرفت و صدایی به تحسین بلند نشد و آهنگ با ان زیبایی و تازگی می رفت تا بپوسد و خاک شود.اما در طی حوادثی مرحوم حسن گل نراقی آن را بازخوانی می کند.

پرویز خطیبی در این باره می گوید: یکی دو سال پس از اعلام افسران وابسته به حزب توده ، آهنگ شعر مرا ببوس در ذهن بسیاری از همکاران مجید مانده بود از جمله پرویز یاحقی که آهنگ را به شدت دوست می داست.

یک روز که اعضای ارکستر بزرگ رادیو استودیو 8 جمع شده بودند و انتظار روح ا... خالقی را می کشیدند، حسن گل نراقی به دیدار پرویز یاحقی آمد. حسن فرزند یکی از تجار معتبر بازار بود که با اکثر هنرمندان دوستی و رفاقت داشت به هر حال وقتی گل نراقی سراغ یاحقی را می گیرد، اورا به استودیو را هنمایی میکنند درآنجا پرویز یاحقی با ویولن ویکی از نوازندگان پیانو مشغول نواختن آهنگ مرا ببوس بودند.

پرویز که چشمش به گل نراقی می افتد، میگوید: به این آ هنگ گوش بده ، گل نراقی یکی دوبار به آهنگ گوش می دهد و آن رازیر لب زمزمه می کند و در این ضمن مسئول ضبط برنامه موسیقی که پشت دستگاه نشسته بود دستگاه را به راه می اندازد و این قطعه بی آنکه که کسی متوجه شود ضبط می کند. گل نراقی به دنبال کار خودش می رود و مسئول ضبط نوار ضبط شده ا از طریق رئیس وقت رادیو برای معینیان سرپرست انتشار و رادیو می فرستد.

وقتی معینیان و سایر مسئولان به نوار گوش می دهند تصمیم می گیرند آن را پخش کنند و ماجرا را برای پرویز یاحقی در میان می گذرارند. پرویز می گوید: این کار برای گل نراقی گران تمام می شود زیرا او از یک خانواده سر شناس مذهبی است و پدرش با کارهای هنری کاملا مخالف است. قرار می شود گل نراقی را به اداره رادیو دعوت کنند و موضوع را با خودش در میان بگذارند. گل نراقی می آید و گفته های پرویز یاحقی را تایید می کند ولی به علت اصرار دوستان قبول می کند و نوار بدون ذکر نام او به نام مستعار " خواننده ناشناس" پخش می شود. روزی که نوار از رادیو پخش شد، تهران یک صدا ار ان آهنگ تازه حرف می زد. همه از یکدیگر می پرسیدند که این صدای گرم و دلنشین به چه کسی تعلق دارد؟ ولی تمام این سوالات بی پاسخ مانده بود هر کس حدسی می زد و حتی در میان کارکنان رادیو هم کسانی وجود داشتند که خبری از نام و نشان این خواننده تازه کار نداشتند.

اما یک سال پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 عوامل کودتا، همچنان در صدد دستگیری اعضای حزب توده بودند چرا که شواهد و قرائن نشانگرآن بود که عوامل حزب توده در بسیاری از مراکز و دوایر دولتی و از جمله ارتش نفوذ گسترده ای دارند و فرماندار نظامی تهران به شدت به دنبال عوامل حزب توده بود و در روز 21 مرداد 1333 با دستگیری ابوالحسن عباسی سروان اخراجی ارتش و دوست نزدیک خسرو روزبه ، اطلاعات لازم به دست به دست عوامل فرماندار نظامی به سرکردگی تیمور بختیار افتاد و تمامی عوامل سازمان افسران حزب توده -به جز عده ای انگشت شمار- بازداشت شدند و به اشکال مختلف به مجازات رسیدند.

ابوالحسن عباسی، عضو هبات اجراییه سازمان افسران حزب توده، در خیابان جمال الحق با بقچه و چمدانی پر از اسناد و مدارک دستگیر و به کلانتری پنج منتقل شد. در بقچه و چمدان وی بسیاری از مدارک حزب و اعلامیه های ضد رژیم وجود داشت و به کمک آن ها دستگیری کسترده ای آغاز شد و با توجه به سابقه آقای عباسی در عضویت سازمان افسران و اشراف او برتمامی ابعاد این سازمان نظامی و آشنایی با 200 تا 600 نفر از افسران عضو و تعلل سازمان مرکزی حزب توده، به رغم مقاومت آقای عباسی سرانجام او در دوم شهریورپس از دوازده شبانه روز تحمل شکنجه تمامی اطلاعات خود را بروز داد و در سوم شهریور، سرهنگ عزت الله سیامک ،سرهنگ دوم توپخانه محمد علی مبشری و سرگرد پیاده جعفر وکیلی در محل کار خود دستگیر شدند و در پی آن تمامی اعضا شناسایی و نسبت به دستگیری آن ها اقدام شد. در یک محاکمه نسبتا سریع و صحرایی در 27 مهرماه 1333 نخستین گروه از افسران حزب توده که شامل 10 نفر افسر، سروان، ستوان و غیر نظامی مهندس بودند به جوخه اعدام سپرده شدند و سرهنگ سیامک و سرهنگ مبشری در این گروه جا داشتند.

دومین گروه که شامل 6 نفر بودند در 8 آبان 1333 به میدان تیر فرستاده شدند و در هفدهمین روز از همین ماه، 5 نفر دیگر اعدام شدند و سرانجام در 26 مرداد ماه سال 1334 با اعدام 6 نفر، اعدام ها در ظاهر امر به پایان رسید و با تبعید و زندانی کردن ده ها افسر و نظامی دیگر و دستگیری خسرو روزبه در 15 تیر ماه 1336 سازمان افسران حزب توده در آن زمان به طور کلی متلاشی شد و از بین رفت.

تقارن اعدام اولین گروه افسران حزب توده در 27 مهرماه 1333 با سرودن ترانه مرا ببوس در آذر ماه 1333 و رفتن آقای حیدر رقابی از ایران و سکوت و مخفی کاری مرحوم گل نراقی موجب شد که شایعه ای را که به راه انداخته بودند به باور بسیاری از شنوندگان ترانه غمگین در عین حال شور انگیز مرا ببوس، بیاد که شعر این ترانه را سرهنگ ژاندارمری «عزت الله سیامک» از رهبران نظامی حزب توده ایران پیش ار اعدام در 27 مرداد 1333 در زندان و در وصف سرنوشت غم انگیز افسرانی که اعدام می شدند سروده است. عده ای دیگر هم فکر می کردند این ترانه را سرهنگ دوم توپخانه« محمد علی مبشری» عضو دیگر رهبری این سازمان در وصف سرهنگ سیامک در آخرین دیدار خود با دخترش در شب قبل از اعدام سروده است. به دنبال این شایعه بود که مطبوعات به اشاره ساواک نوشتند، سراینده ترانه عاشقانه مرا ببوس شاعری به نام حیدررقابی است نه سرهنگان حزب توده.

«ناصر انقطاع » در کتاب خود ضمن اشاره به این موضوع می نویسد : کدام پدری است که در زندان باشد و سپس به دخترش بگوید : " ای دختر زیبا – امشب بر تو مهمانم- در پیش تو می مانم تا لب بگذاری بر لب من ؟!!!

« عطا الله خرم » یکی از اولین آهنگ سازان موسیقی در ایران که با حسن گل نراقی آشنایی داشته، در گفتگویی از ترانه مرا ببوس و شایعات درباره ان می گوید : « من با گل نراقی صحبت کردم ( خدا بیامرزه) یه روز جایی مهمون بودیم، صحبت شد و من گفتم : این جریان مرا ببوس چیه؟ گفت بابا ، مجید وفادار یه آهنگی ساخته بود برای یه فیلمی « پروانه» هم خونده بود من خیلی از این خوشم اومد گفتم منم می خوام اینو بخونم بعدا یه روز منو بردند رادیو منم خوندم. »

در حقیقت شعر جنبه های انقلابی هم داشت و کلمات آن قابل تفسیر بود و مردم شعررا برای دیگران می خواندند و داستان ها می ساختند، در حالی که آقای گل نراقی مات و مبهوت مانده و نمی دانست چه کند؟ سرانجام با پیگیری "مجید دوامی" سردبیرمجله " روشن فکر" معلوم گشت که خواننده مرا ببوس حسن گل نراقی است و مردم با چاپ عکس او بر روی مجله با چهره اش آشنا شدند اما شاعر این شعر زیبا را کمتر کسی می شناخت.

هیچ نظری موجود نیست: