اَشـی یشت/ اَرت یشت
ایزدبانوی نگاهبان شکوفههای بهاری
ای اَشـی نیک! براستی خوشا به کسی که تو یارش باشی، یار من باش تو ای بخششگر، ای توانا. (بندهای گوناگون)
پـیـشگـفـتـار
اَرْتْ يشت كه اَرْدْ يشت و اَشـی يشـت نيز ناميده میشود، هفدهمين يشت اوستا بشمار میرود. اين يشت در بزرگداشت و ستايش «اَرْت» يا «اَشی»، ايزد بانوی دارايی و فراوانی و نگاهبان شكـوفـههای بهـاري سـروده شده است و يكی ديگر از زيباترين بخشهای اوستاست. اين نـام در «گـاتهـا»ی زرتشـت نيز آمده است. اَرْت يشت داراي 10 بخش يا كرده و 62 بند است. اما بسياري از اين بندها در دورههای جديدتر به متن اصلی افزوده شدهاند. افزودههای احتمالیِ جديدتر عبارتند از بندهای 2، 3، 5، 15 تا 22، 44 تا 62.
به گمان نگارنده(استاد غیاث آبادی)، پيش از اينكه «اَشـی» نـامـی باشـد بـراي ايـزدبـانـوي دارايی و تـوانگری و فراوانی، نامی بوده است براي صورت فلكیِ پُـر نور و پيرا قطبیِ «كـرسـینشيـن» (خداوند كرسی/ ذاتالكرسی)، كه به پيكر دختر زيبايی تصور میشده است كه بر كرسی يا چارپايهای نشسته است. در مهر يشت هم ديديم كه اين صورت فلكي از ياران «میترا/ مهـر» دانسته میشد. بـرخی از ستارههای اين صورت فلكی در دوران گذشته بسيار پر نورتر از امروز بودهاند و حتی «اَبَـر نـو اخترانی» نيز در آن ديده شدهاند. يكي از اين ابر نو اختران، ستاره «تيكـو» است كه در حدود چهارصد سال پيش ناگهان به اندازهای نورانی شد كه حتی در روز روشن هم ديده میشد.
بخش یكم (كرده یكم)
1 میستاییم «اَشی» نیك را، شهریارِ بزرگوارِ خوشفراز را؛ آن نیرومند، بهرهبخش، درمانگر، بسیار هوشمند و توانا را، او كه به خوبی ستوده شده، او كه چرخهای گردونهاش بر خروشنده است.
بخش دوم
4 میستاییم «اَشی» نیك را، شهریارِ بزرگوارِ «خوشفراز» را؛ آن نیرومند، بهرهبخش، درمانگر، بسیار هوشمند و توانا را، او كه به خوبی ستوده شده، او كه چرخهای گردونهاش بر خروشنده است.
اشاره به «خوشفراز» به دليل اين است كه «اَشی» يا صورت فلكی «كرسینشين» يكی از پنج صورت فلكی نزديك به قطب آسمانی، و از بلندجايگاهترينِ صورتهای فلكی است.
6 ای اَشی نیك! ای اَشی زیبا! ای اَشی «فروغمند»! ای كه با فروغ خود شادی میافشانی، ای اَشی! ای كه فَـرِّ نیك میبخشایی به مردانی كه تو همراهشان هستی. از آن خانمان بوی خوش و سازگاری و دوستی استوار بر میآید؛ از آن خانمانی كه تو ای اَشی نیك در آن گام مینهی.
اشاره به «فروغمند» كه بارها به عنوان صفتی براي «اَشی» گفته میشود، به دليل اين است كه صورت فلكی «كرسینشين» دارای سه ستاره قدر دوم و چند ستاره قدر سوم است و به اين دليل يكي از پر نورترين صورتهای فلكی پيرا قطبی بشمار میرود و حتی احتمالاً در دوران باستان برخی از ستارههای آن پر نورتر نيز بودهاند. دانش امروز معلوم ساخته است كه ستاره كاپا-ذاتالكرسي در گذشته پُـر نورترين ستاره آسمان بوده است. اما زمان دقيق آن هنوز كاملا مشخص نشده است.
7 ای اَشی نیك! اگر تو مردان را یاور باشی، شهریاری كنند در كشوری با خوراكهای فراوان، دامنگستر شود بویهای خوش، گسترده گردد بسترگاهها، و فـراهـم شـود دیگر داراییهای پُـربها، برای آن مردانی كه تو همراهشان باشی. بـه راستـی خـوشـا بـه كسی كه تو یارش باشی! یار من باش تو ای بخششگر! ای توانا.
8 ای اَشی نیك! خانههاییست پابرجا و خوشساخت؛ برخوردار از ستوران و شایسته استواری دور هنگام، برای كسانی كه تو همراهشان هستی. به راستی خوشا به كسی كه تو یارش باشی! یار من باش تو ای بخششگر! ای توانا.
9 ای اَشی نیك! تختهاییست پابرجا و خوب گسترده شده؛ خوشبو، خوشساخت، با بالشهای آراسته و با پایههای زرنشان، برای كسانی كه تو همراهشان هستی. به راستی خوشا به كسی كه تو یارش باشی! یار من باش تو ای بخششگر! ای توانا.
10 ای اَشی نیك! بانوان گرامیاشان بر تختهای زیبای با بالشهای آراسته، آرمیدهاند. آنان خود را با دستبند و گوشواره چهارگوشه آویخته به نمایش، و گردنبندِ زرنشان آذین كردهاند وگویند: كدامین هنگام خانهخدای به سوی ما فراز آید؟ كدامین هنگام او از ما شاد میگردد و از ما بهرهمند خواهد شد؟ بانوان كسانی كه تو همراهشان هستی. به راستی خوشا به كسی كه تو یارش باشی! یار من باش تو ای بخششگر! ای توانا.
11 ای اَشی نیك! دخترانشان پایآوَرَنْـجَـن در پای كرده، كمربند بر میان بسته و با انگشتان بلند و اندامی بسا زیبا و شادیبخش برای بیننده، در نشستهاند. دختران كسانی كه تو همراهشان هستی. به راستی خوشا به كسی كه تو یارش باشی! یار من باش تو ای بخششگر! ای توانا.
«پایآورنجن»، خلخال، حلقهای كه در مچ پای كنند.
12 ای اَشی نیك! اسبانیست چالاك، تندتاز، هراسانگیز و تیزتك كه گـردونـه شتـابنـده را با دَوالِ نرم به پیش میبرند. آن مرد سرودخوانِ دلاورِ دارنـده اسـبِ چـابـك و نیزه سر تیز، گردونه را پیش میراند. آن دارنده نیزه سر تیـزِ بلنـددستـه كـه تیـرِ تیـزپر خود را از دور پرتاب كند، هماورد را از پشتِ سر دنبال كند و دشمن را از پیشِ رو بر اندازد. اسبان كسانی كه تو همراهشان هستی. بـه راستـی خـوشـا بـه كسی كه تو یارش باشی! یار من باش تو ای بخششگر! ای توانا.
13 ای اَشی نیك! شترانیست هراسانگیز، بلندكوهان و بسا بیباك كه از زمین فرا خیزند و با جوش و خروش با یكدیگر بستیزند. شتران كسانی كه تو همراهشان هستی. به راستی خوشا به كسی كه تو یارش باشی! یار من باش تو ای بخششگر! ای توانا.
14 ای اَشی نیك! آورندگان سیم و زر و جامههای خوشدوخت از سرزمینهای دیگر، آنها را به سرای او در آورند. به سرای كسانی كه تو همراهشان هستی. به راستی خوشا به كسی كه تو یارش باشی! یار من باش تو ای بخششگر! ای توانا.
بخش سوم
23 میستاییم «اَشی» نیك را، شهریارِ بزرگوارِ خوشفراز را؛ آن نیرومند، بهرهبخش، درمانگر، بسیار هوشمند و توانا را، او كه به خوبی ستوده شده، او كه چرخهای گردونهاش بر خروشنده است.
24 هوشنگ پیشدادی او را بستود در پای البرز بلند و زیبای آفریده مزدا.
25 و از او درخواست كرد كه ای اَشی نیكِ بزرگوار، مرا این كامیابی فراز ده كه من بر همه دیوان مَزَنْدَری پیروزی یابم؛ مرا ترس فرا نگیرد؛ از بیمِ دیوان به گریز روی نیاورم، بلكه همه دیوان به ناچار از من بترسند و بگریزند و از بیم من در تاریكیها دوان شوند.
26 اَشی نیكِ بزرگوار، بشتافت و فرا رسید؛ هوشنگ پیشدادی كامیاب شد.
بخش چهارم
27 میستاییم «اَشی» نیك را، شهریارِ بزرگوارِ خوشفراز را؛ آن نیرومند، بهرهبخش، درمانگر، بسیار هوشمند و توانا را، او كه به خوبی ستوده شده، او كه چرخهای گردونهاش بر خروشنده است.
28 جمشیدِ خوبرَمه، او را بستود بر فراز البرز.
29 و از او درخواست كرد كه ای اَشی نیكِ بزرگوار، مرا این كامیابی فراز ده كه من برای همه آفریدگان مزدا، گلهای فَربه فراهم سازم و برای همه آفریدگان مزدا بیمرگی آورم.
30 بتوانم آفریدگان مزدا را از گرسنگی و تشنگی دور دارم، بتوانم آفریدگان مزدا را از پیری و مرگ دور دارم و بتوانم آفریدگان مزدا را به هزار سال از باد گرم و سرد دور دارم.
31 اَشی نیكِ بزرگوار، بشتافت و فرا رسید؛ جمشیدِ خوبرَمه، كامیاب شد.
بخش پنجم
32 میستاییم «اَشی» نیك را، شهریارِ بزرگوارِ خوشفراز را؛ آن نیرومند، بهرهبخش، درمانگر، بسیار هوشمند و توانا را، او كه به خوبی ستوده شده، او كه چرخهای گردونهاش بر خروشنده است.
33 فریدون پسر خاندان آبتین، از تبار توانا، او را بستود در سرزمین چهارگوشه وَرِنَه.
34 و از او درخواست كرد كه ای اَشی نیكِ بزرگوار، مرا این كامیابی فراز ده كه من بر «اَژیدَهاكِ» سه پوزه سه كله شش چشمِ دارنده هزار گونه فریب، چیره آیم؛ به این دروغِ بسیار نیرومندِ دیوآسا و پلید و فریفتار جهان، به این دروغ بسیار نیرومند كه اهریمن در برابر جهان خاكی آفرید تا جهان راستی را تباه كند. تا مـن بتـوانـم هـر دو زنـان را از او بـاز پس گیرم؛ «شهـرنـاز» و «اَرْنَـواز» را؛ آنان كه شایسته پیوسته داشتنِ تبار و برازنده نگاهداری خانمان هستند و از نیكوترینهای جهانند.
35 اَشی نیكِ بزرگوار، بشتافت و فرا رسید؛ فریدون پسر خاندان آبتین، از تبار توانا، كامیاب شد.
بخش ششم
36 میستاییم «اَشـی» نیـك را، شهـریارِ بزرگوارِ خوشفراز را؛ آن نیـرومـند، بهـرهبخش، درمانگر، بسیار هوشمند و توانا را، او كه به خوبی ستوده شده، او كه چرخهای گردونهاش بر خروشنده است.
37 هـومِ فزاینده و درمانبخش، آن شهریار زیبای زردْ دیدگان، او را بستود در بلندترین چكادِ كوه البرز.
38 و از او درخواست كرد كه ای اَشی نیكِ بزرگوار، مرا این كامیابی فراز ده كه من افراسیاب تورانی نابكار را به بند بندم و در كِشم و دستبسته ببرم. او را دستبسته برای كیخسرو ببرم تا بتواند او را در برابر دریاچه ژرف و پهناورِ چیچَست بكشد. آن پسر دادخواهِ سیاوش دلیر كه به ناجوانمردی كشته شد، و آن دادخواهِ اَغریرَثِ دلاور.
39 اَشی نیكِ بزرگوار، بشتافت و فرا رسید؛ هـومِ فزاینده و درمانبخش، آن شهریار زیبای زردْ دیدگان، كامیاب شد.
بخش هفتم
40 میستاییم «اَشــی» نیـك را، شهریارِ بزرگوارِ خوشفراز را؛ آن نیـرومنـد، بهـرهبخـش، درمـانگـر، بسیار هوشمند و توانا را، او كـه بـه خـوبی ستوده شده، او كه چرخهای گردونهاش بر خروشنده است.
41 كیخسرو، آن پهلوان سرزمینهای ایرانی و «فراهم سازنده همبستگی» در كشور، او را بستود.
«فراهم سازنده همبستگی» صفت بزرگ و شايستهای برای «كيخسرو» است كه بجز او برای هيچ كس ديگر به كار نرفته است.
42 و از او درخواست كرد كه ای اَشی نیكِ بزرگوار، مرا این كامیابی فراز ده كه من افراسیاب تورانی نابكار را در برابر دریاچه ژرف و پهناورِ چیچَست بكشم. من پسر دادخواهِ سیاوش كه به ناجوانمردی كشته شد، و دادخواهِ اَغریرَثِ دلاور.
43 اَشی نیكِ بزرگوار، بشتافت و فرا رسید؛ كیخسرو، آن پهلوان سرزمینهای ایرانی و فراهم سازنده همبستگی در كشور، كامیاب شد.
گردآوری،پژوهش و نگارنده: استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر