۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

تِشتَر یشت

تِشتَر یشت

نیایش‌نامه درخشان‌ترین ستاره آسمان

خوشا به شما ای آب‌ها و ای گیاهان! خوشا به شما ای سرزمین‌ها! اینـك آب‌ها روانند در جـویـباران شـما؛

روانند به سوی كشتزاران شما، كشتزارهایی با بذرهای درشت‌دانه؛ روانند به سوی چـراگـاه‌هـای شما، چراگاه‌هایی با بذرهای ریـزدانـه.

پـیـش‌گـفـتـار

تِـشْـتَـر یشت كه تیشْـتَـر یشت و تیر یشت نیز نامیده می‌شود، هشتمین یشت اوستا است. این یشت در بزرگداشت و ستایش پر فروغ‌ترین و درخشان‌ترین ستاره آسمان كه همانا ستاره «تِشْتَر» باشد، سروده شده و یكی از دلكش‌ترین بخش‌های اوستاست.

تشتر یشت دارای 16 بخش یا كرده و 62 بند است. اما بسیاری از این بندها در دوره‌های جدیدتر به متن اصلی افزوده شده‌اند. افزوده‌های احتمالی جدیدتر عبارتند از بندهای 1 تا 29، 41، 62، 71 تا 129، 139 تا 142، 152؛ و نیز افزودگی‌هایی در بندهای 54، 56، 155، 157، 158.

ستاره «تِشْـتَر» نام‌های گوناگونی دارد: «شباهنگ»، «شِعرای یمانی» و «تیـر» كه این نام اخیر به سیاره «عُطارِد» نیز گفته می‌شود. «تِشْـتَر» پُر نورترین ستاره آسمان است و در صورت فلكی «سگ بزرگ» (كَلب اكبر) قرار دارد.

امروزه نخستین طلوع بامدادی این ستاره در مردادماه اتفاق می‌افتد. اما در زمان سرایش تیر یشت، نخستین طلوع بامدادی این ستاره در حدود اوایل تابستان بوده است كه نام ماهِ «تیر» نیز از همین واقعه گرفته شده است. این ستاره مانند دیگر ستاره‌های آسمان، هر شب مقداری بالاتر می‌آمده است تا اینكه در میانه‌های بهار در افق غربی فرو می‌رفته و از دیده پنهان می‌شده است. به دلیل اینكه بالا آمدن ستاره «تِشْـتَر» با افزایش بارندگی و پایین رفتن این ستاره با كاهش بارندگی توأم بوده است، بین این ستاره و بارندگی‌های فراوان ارتباطی احساس شـده است كـه در سراسر این یشت به این باور اشاره شده است.

بخش یكـم (كرده یكـم)

2 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمندِ تِشْتَر را؛ آن بخشنده خانه آرام و خانه خوش را، آن افشاننده پرتوهای سپید و درخشان را و درمانگرِ بلندبالای تیز‌پرواز را، آن درخشنده از دور را كه افشاننده فروغ بی‌آلایش است. می‌ستاییم آب دریای فراخكرت را و رود «وَنْـگوهی» در همه جا پُر آوازه را، نام «گِـئوشِ» مزدا آفریده را و فَـرِّ كیانی را.

«وَنگوهی» به معنای نیك و منظور رود «ونگوهی دائیتیا» است.

«گِئوش» در اوستا (در پهلوی «گُوش») معانی گسترده‌ای دارد. از این واژه معانی «گیتی»، «جهان»، «روان آفرینش»، نام عمومی همه چارپایان و حتی همه جانوران افاده شده است.

بخش دوم

4 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ آن در بردارنده تخمه آب‌ها و آن توانای بزرگِ نیرومند، و آن دورنگرنده بلند‌پایگاه و زَبَردست را؛ آن بزرگواری كه نیكنامی از اوست و تبارش از «اّپَـم‌نَـپات» است.

بخش سـوم

5 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ او را چشم به راهند: چارپایان كوچك و بزرگ، و مردمانی كه پیش از این آزاررسان بودند، و «كَـئِـتَـه»هایی كه پیش از این به بدكرداری می‌پرداختند. كدامین هنگام تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند از برای ما برخواهد دمید؟ كدامین هنگام سرچشمه‌های آب به نیرومندی اسبـی دگرباره روان خواهند شد؟

كَـئِـتَـه، نام گروهی از نابكاران است كه در باره آنان آگاهی نداریم.

بخش چهارم

6 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ آن تندتاز به سوی دریـای فراخكرت را، به سانِ آن تیرِ در هوا پـرّان، تیری كه آرش تیرانداز- آن بهترین تیرانداز ایرانی- از كوه «اَئیـرْیو خْـشوثَـه» به سوی كوه «خْـوَنْـوَنْـت» پرتاب كرد.

از این عبارت به درستی بر می‌آید كه دریای «فراخكرت» همان دریای مازندران است چرا كه ستاره «تِشْـتَر» نیز به سوی غرب كه از نگاه سرایندگان این یشت جایگاه دریای مازندران است، حركت می‌كند. همچنین نگاه كنید به پانویس بند 35 همین یشت.

این بند و بندهای بعدی كهن‌ترین جای اشاره به حماسه «آرش كمانگیر» است. جای دو كوه نامبرده شده، دانسته نشده است.

7 تیری كه بر دمید بر او آفریدگار اهورامزدا‌؛ و راهش را آماده ساختند، ایزدان آب و گیاه و مهرِ دارنده دشت‌های پهناور.

بخش پنجم

8 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ آن غلبه كننده بر پریان را. آنگاه كه پریان به پیكر ستارگان دنباله‌دار در میانه زمین و آسمان به پرواز در می‌آیند، و به دریای فراخكرتِ نیرومند و ژرف و خوش‌چشم‌انداز كه آبش پهنه گسترده‌ای را در برگرفته است، نزدیك می‌شوند، او آنها را در هم می‌شكند. به راستی كه او به مانند اسبِ پاك‌نهادی به سوی دریا روان است. از او بر آن آب خیزاب‌ها برخواهد خواست و باد چالاك وزیدن خواهد گرفت.

«پری» یا «پَئیریكا» در اوستا نامی است برای ستارگان دنباله‌دار. در متون ایرانی نام «پریان» یا ستارگان دنباله‌دار به نیكی نیامده است و این احتمالاً به این دلیل است كه زمان حركت و مسیر حركت دنباله‌دارها با هیچیك از قواعد ستارگان تطبیق ندارد و آنها بدور از هنجار و سامان هستی فرض می‌شده‌اند.

9 آنگاه كه «سَـتَـویس» برای بخشیدن پاداش، بر می‌آید؛ او این آب را به همه هفت كشور می‌رساند. آن زیبای آشتی‌بخش به سـوی همـه كشـورهـا روان مـی‌گـردد تا همه از سالی خوب بهـره‌مند شوند؛ و ارمغان شود سالی خوش به همه سرزمین‌های ایرانی.

ستاره «سَتَویس» همان ستاره «سهیل» است كه در عرض‌های جغرافیایی پایین‌تر از حدود 33 درجه و تنها در فصل زمستان و در ارتفاع كمی از افق جنوبی دیده می‌شود در حالیكه بالاتر از آن ستاره «تشتر» جای گرفته است. به این ترتیب به دلیل شباهت خویشكاری «سَتَویس» یا «سهیل» با «تشتر» این ستاره نیز در باورهای ایرانیان باستان آورنده باران به شمار می‌آمده است. «سَتَویس» پس از «تشتر» پُر نورترین ستاره آسمان است.

بخش ششم

12 می‌ستاییم تِشْتَر را؛ می‌ستاییم «تیشْـتْـرْ یـئِـئینی» را؛ می‌ستاییم ستاره‌ای را كه پس از آن ستاره نخستین در می‌آید؛ می‌ستاییم «پَـئوئیر یـئِـئینی» را؛ می‌ستاییم ستاره «هَفتورنگ» را برای ایستادگی در برابر جادوان و پریان؛ می‌ستاییم ستاره «وَنَـنْـدِ» مـزدا آفـریـده را بـرای نیـرومنـدی، بـرای پیـروزی بـرازنــده، بـرای نیـروی ایسـتادگـی اهـورا آفـریـده، برای برتری، برای چیرگی به نیاز، برای چیرگی به ستیزه‌گری؛ می‌ستاییم تِشْتَرِ تیز نگرنده را.

تیشتریئئینی، احتمالاً نام صورت فلكی «سگ بزرگ» (كَلب اكبر) است كه ستاره «تشتر» یا «شباهنگ» در آن مجموعه جای دارد. در باره طلوع ستاره‌ای پس از دیگری، دو احتمال می‌توان در نظر گرفت. یكی اینكه اشاره است به ستاره «شعرای شامی» از صورت فلكی «سگ كوچك» (كَلب اصغر) كه با فاصله كمی در پشت «تِشْـتَر» حركت می‌كند. و دیگر اشاره به ستاره «سَتَویس» یا «سهیل» كه شرح آن در بالا گفته شد.

احتمالاً منظور از هفتورنگ صورت فلكی خرس بزرگ (دب اکبر) و یا «پروین» (ثریا) است كه در كوهان «گاو» (ثور) جای دارد.

ونند، همان ستاره پر نور و سپید «كركس نشسته» (نَـسْر واقـع) در صورت فلكی «شَلـیاق» (چنـگ)، كه پس از «تِـشْـتَـر» (شباهنگ/ شِعرای یمانی) و «سَـتَـویس» (سهـیل) پُر نورترین ستاره آسمان است.

13 در ده شبِ نخست، تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند با پیكری به مانندِ یك مرد پانزده ساله، درخشان و با چشمان پر فروغ، بالا بلند و بسیار نیرومند، توانا و چالاك در سپیده‌دمان پرواز می‌كند.

16 در ده شبِ دوم، تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند با پیكری به مانندِ گاوی با شاخ‌های زرین در سپیده‌دمان پرواز كند.

18 در ده شبِ سوم، تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند با پیكری به مانندِ اسبی سپید و زیبا با گوش‌های زرین و لِگام زرنشان در سپیده‌دمان پرواز می‌كند.

20 آنگاه تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند با پیكری به مانندِ اسبی سپید و زیبا با گوش‌های زرین و لِگام زرنشان به دریای فراخكرت فرو می‌آید.

21 به رویارویی او دیوِ «اَپوش» با پیكری به مانندِ اسبی سیاه به در می‌آید؛ كَلی با گوش‌های كَل، كَلی با گردن كَل، كَلی با دُم كَل، یك گَـرِ سهمگین!

«اَپوش» (در اوستا «اَپَـئـوشَـه») به معنای از بین برنده آب‌ها، نام دیو خشكسالی و دشمن ایزد «تشتر» است. به گمان نگارنده «اَپوش» در اصل عبارت بوده است از ستاره سرخ «دل كژدم» (قلب‌العقرب) در صورت فلكی «كژدم» (عقرب) كه در سراسر تابستان‌های گرم ایران در ساعت‌های آغازین و میانه شب دیده می‌شود و در این هنگامِ بی‌آبی و خشكی رودها از ستاره «تشتر» خبری نیست. هر چه «تشتر» در مردادماه از افق شرقی بالاتر می‌آید، به مرور ستاره «قلب‌العقرب» به افق غربی نزدیك‌تر می‌شود تا اینكه در فصل پاییز تشتر كاملاً بالا ‌آمده است در حالیكه اَپوش در افق غربی فرو رفته و از نظر ناپدید شده است. و این عبارت است از نبرد تشتر و اَپوش در اساطیر ایرانی و غلبه تشتر بر آن در آغاز فصل پر‌آبی و نیز غلبه اَپوش بر تشتر در میانه‌های بهار (امروزه در اواخر بهار) و در آغاز فصل خشكی و گرما.

22 آنگاه تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند و دیوِ اَپوش هر دو بهم درمی‌افتند و هر دو، سه شبانه‌روز با یكدیگرنبرد می‌كنند. سرانجام دیو اَپوش بر تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند چیره می‌شود و او را شكست می‌دهد.

23 سپس اَپوش‌ او را به اندازه یك «هاسَر» از دریای فراخكرت دور راند. پس آنگاه تِشْتَر ناله درد و اندوه درخواهد داد كه: وای بر من ای اهورامزدا! بدا به روزگار شما ای آب‌ها و ای گیاهان!

«هاسَر» (در اوستا «هاثْرَه») واحد اندازه‌گیری طول كه از میزان آن اطلاعی در دست نیست. برخی آن را معادل هزار گام دانسته‌اند.

26 آنگاه تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند با پیكری به مانندِ اسبی سپید و زیبا با گوش‌های زرین و لِگام زرنشان به دریای فراخكرت فرو می‌آید.

‌27 به رویارویی او دیوِ «اَپوش» با پیكری به مانندِ اسبی سیاه به در می‌آید؛ كَلی با گوش‌های كَل، كَلی با گردن كَل، كَلی با دُم كَل، یك گَـرِ سهمگین!

28 آنگاه دگر باره تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند و دیوِ اَپوش هر دو بهم درمی‌افتند و هر دو با یكدیگر نبرد می‌كنند. سرانجام به هنگام نیمروز، تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند بر دیو اَپوش چیره می‌شود و او را شكست می‌دهد.

29 سپس تِشْتَر‌ او را به اندازه یك «هاسَر» از دریای فراخكرت دور راند. پس آنگاه تِشْتَر درخشان و شكوهمند خروش شادكامی و رستگاری سر خواهد داد كه: خوشا به من ای اهورامزدا! خوشا به شما ای آب‌ها و ای گیاهان! خوشا به شما ای سرزمین‌ها! اینك بی هیچ بازدارنده‌ای، آب‌ها روانند در جویباران شما؛ روانند به سوی كشتزاران شما، كشتزارهایی با بذرهای درشت‌دانه؛ روانند به سوی چـراگـاه‌هـای شما، چراگاه‌هایی با بذرهای ریزدانه؛ اینك آب‌ها روانند به سوی همه جهان.

30 آنگـاه كـه تِـشْـتَـرِ درخشـان و شكـوهمنـد بـا پیـكـری به مانندِ اسبـی سپیـد و زیبـا بـا گـوش‌هـای زریـن و لِگام زرنشان به دریای فراخكرت فرو می‌آید.

‌31 او دریـا را بـا خیـزاب‌های بلند بر می‌خروشاند؛ او دریا را به جنبش در مـی‌آورد؛ او دریـا را بـه خـروش در می‌آورد؛ او كـوهـه‌هـای آب را بـه بـالا در مــی‌آورد؛ او دریـا را بـه جـوش در می‌آورد؛ او دریا را برمی‌شوراند. در همه كـرانـه‌هـای دریـای فــراخكـرت دگـرگونی پدید می‌آید و همه میانه دریا به بالا بر می‌آید.

‌32 پـس آنـگاه تِـشْـتَرِ درخشان و شكوهمند دگر باره از دریای فراخكرت فراز خیـزد؛ «سَتَـویسِ» درخشان و فرِهمند نیز از دریای فراخكرت فراز خیزد. از آن پـس مِـه از آن سـوی «هیـنـْدَوَه» از كـوهـی كه در میانه دریای فراخكرت است، برمی‌خیزد.

برخی این واژه را معادل «هند» دانسته‌اند، اما این نظر به اثبات نرسیده است.

‌33 آنگـاه مـه‌هـای پـاكیـزه سازنده ابرها به جنبش در می‌آیند و نخستین بـاد فـرا مـی‌وزد و ابـرهـا را در راهی پیش می‌راند كه گذرگاه «هـومِ» شـادی‌آفـریـن و جهـان‌افـزا اسـت. پــس از آن بــاد چــالاكِ آفـریـده مـزدا، بـاران و ابـر و تگـرگ را بـه سـوی كشـتزارها و نشستنگاه‌های همـه هفـت كشور فراز می‌برد.

در باره «هوم» نگاه كنید به هوم یشت.

34 «اّپَـمْ‌نَـپـات» و باد چالاك و فَـرِّ فرو خفته در آب و فَـرْوَهَرهای پیروان راستی، به هر یك از جایگاه‌های این جهان خاكی، بخشی از آن آب را پراكنش دهند.

35 مـی‌ستـاییـم ستـاره درخشـان و شكـوهمنـد تِـشْـتَر را؛ كه روان مـی‌گـردد از آن خـاستگـاهِ سپیـده‌دمِ درخشـان بـه آن جـایگـاهِ از پیـش دانسته شـده پُـر از آب. در راهـی بـدور از بـاد و در جـایگـاهی بر گماشته از سوی ایزدان.

اشاره آشكاری است به حركت ستاره «تشتر» از شرق (خاستگاه سپیده‌دم درخشان) به دریای «فراخكرت» در غرب (جایگاه پر از آب).

بخش هشتم

36 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ آنگاه كه سالِ مردمان به زودی به سر می‌آید، فرمانروایانِ خردمند و جانورانِ آزادی كه در كوهساران به سر می‌برند و درندگان بیابان‌نورد، چشم براهِ بردمیدن او هستند. او كه پس از بردمیدنش، سالی خوش یا سالی بد برای كشور آورد. آیا سرزمین‌های ایرانی از سالی خوش بهره‌مند خواهند شد؟

این بند نشان‌دهنده این است كه در زمان سرایش این یشت، آغاز سال نو از ابتدای تابستان بوده است و «تِشْـتَر» را نوید دهنده سالی خوب یا سالی بد می‌دانستند.

بخش نهـم

37 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ آن تندتاز به سوی دریای فراخكرت را، آن شتابان گراینده بدان سوی، آن چابك پرواز كننده بدان سـوی؛ بـه سـانِ آن تیـرِ در هـوا پـرّان، تیـری آرش تیـرانـداز- آن بهترین تیـرانـداز ایـرانـی- از كـوه «اَئیـرْیو خْـشوثَـه» به سوی كوه «خْـوَنْـوَنْـت» پرتاب كرد.

38 تیری كه بر دمید بر او آفریدگار اهورامزدا‌؛ و مهرِ دارنده دشت‌های پهنـاور راهـش را آمـاده سـاخـت، بـه دنبـال آن تیـر روان شدند، «اَشی» نیك و بـزرگـوار و «پـارِنْـدِ» سـوار بر گردونه سبك و چابك. تا آن گاه كه آن تیـرِ در هـوا پَـرّان، بـه كـوه «خْـوانْـوَنْـت» در نشسـت و در «خْـوانْـوَنْـت» بـه زمین فرو رسید.

بخش دهـم

39 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ او كه بر «پری»‌ها پیروز شد، او كه پری‌ها را درهم شكست. آن پری‌هایی كه برانگیخته اهریمن بودند برای آنكه همه ستارگانِ دارنده سرچشمه آب را از رفتن باز دارند.

40 تِشْتَر، آن پریان را درهم شكست؛ آنها را از دریای فـراخـكرت دور كـرد. آنـگـاه ابـرها فراز آمدند و آب‌های آورنده سـالـی خـوش، روان گشـتند. در آن ابــرهـاسـت، انبـوه بـاران‌هـای پُـر شتـاب و آب‌هـای خروشنده در همه هفت كشور پراكنده شود.

بخش یازدهم

41 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ كه آرزومندِ او هستند همه آب‌های فرو ایستاده و روان و چشمه‌سارها و جویبارها و برف و باران.

42 كدامین هنگام تِشْتَرِ درخشان و شكوهمند از برای ما بر خواهد دمید؟ كدامین هنگام چشمه‌های آب به نیروی اسبی فراز تازند؟ كدامین هنگام چشمه‌ها روان شوند به سوی كشتزارهای زیبا و نشستنگاه‌ها و دشت‌ها؟ و ریشه گیاهان را از آب‌های نیرومند خود، نَـمی بخشند.

بخش دوازدهم

43 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ او كه با آب خروشان خود، همه هستی را از بیم و هراس می‌رهاند. اینچنین او بهبودی می‌بخشد، اگر این تواناترین را بستایند، گرامی‌دارند، خوشنود سازند و خوشامد گویند.

بخش چهاردهم

44 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ كه اهـورامـزدا او را سـرور و نـگاهبـان همـه سـتارگان بر ساخت. آن كـه اهـریمـن ره به نـابـودی‌اش نخـواهد برد و نه جادوان و نه پریان و نه مردمان جادو‌پیشه و نه همه دیوها هیچكدام آسیبی به او نتوانند رساند.

بخش پانزدهم

45 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ كه اهورامزدا به او هزار چابكی بخشید؛ به او كه تواناترینِ ستارگانِ در بردارنده خاستگاه آب‌ها است؛ به او كه با ستارگانِ در بردارنده خاستگاه آب‌ها در آسمان در پرواز است.

46 او كه از همه آبراهه‌ها و همه رودهای زیبا و همه جـویـبارهـای زیـبای دریـای فراخكرت، به پیكر یك اسب سپیدِ زیبا، با گوش‌های زرین و لِگام زرنشان دیدار می‌كند. آن دریای نیرومندِ ژرف و با چشم‌انداز خوش كه آبش گستره پهناوری را فرا گرفته است.

47 آنگاه آبِ روانِ پاك‌كننده و بهبودی‌بخش از دریای فراخكرت سرازیر شود. این آب را آن تواناترین به كشورهایی بخش كند كه در آن جای‌ها او را بستایند، گرامی دارند، خوشنود سازند و خوشامد گویند.

بخش پانزدهم

48 می‌ستاییم ستاره درخشان و شكوهمند تِشْـتَر را؛ او كه همه آفریدگان «سپند مینو» دیدار او را آرزو دارند. آنهایی كه در زیرِ زمین به سر می‌برند، آنهایی كه در روی زمین به سر می‌برند، آنهایی كه در آب و آنهایی كه در خشكی زندگانی می‌كنند، آنهایی كه پرنده و خزنده‌اند، آنهایی كه در جای‌هایی آزاد دارند، و آنچه در جهان بالا كه در آفرینشِ بی‌پایان و بی‌آغازِ راستی هستند.

گردآوری،پژوهش و نگارنده: استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی

هیچ نظری موجود نیست: