نوروز و آيينهای آن
كوشش ايرانيان برای همزيستی آشتیجويانه جوامع بشری و پاسداشت زيستبوم
نگاهبانی و گرامیداشت طبیعت و زیستبومهای بشری و جامعهای آرام، آزاد و شاد، در گذر هزاران سال همواره برای ایرانیان وظیفهای بزرگ و مقدس دانسته میشده است. بسیاری از باورها، آیینها و جشنهای ایرانی از پدیدههای طبیعت برخاسته و از آن الهام گرفته شده است.
در «اوستا» كتاب مقدس و كهن همه ایرانیان با هر گرایش دینی، بیشتر از هر چیز دیگری به ستایش پدیدههای طبیعت، همچون آسمان، زمین، خورشید، ماه، آب، باد، ابرها، جویباران، دریاها، گیاهان و جانوران پرداخته شده و گرامی داشته شدهاند. در اوستا با رویكردی جهانی و بدور از هرگونه برتریطلبی، همگی زنان و مردان جهان «در هر سرزمینی كه زاده شده باشند» ستوده شدهاند. مردان و زنانی كه «برای پیروزی راستی، كوشیدهاند و خواهند كوشید» و نیز «آنان كه گیاهان بارور را در پردیسهای زیبا بنشاندند». در سرودهای این كتاب، ایزدی بزرگ بنام میترا ستوده شده است كه پاسبان مهر و پیمان است و مردمان را «خانمانی پر از آشتی، پر از آرامی و پر از شادی میبخشد».
اما از سوی دیگر در اوستا، رنج دیرین مردمان ایرانی نیز بازگو شده است. رنجیدگی از كسانی كه همواره زیستگاههای شاد و آرام آنانرا به تباهی میكشیدهاند؛ رنج همیشگی از آنانی كه «خشم را بزرگ میدارند و مردمان را آزار میرسانند. آنان كه ستم میكنند و خوشبختی مردمان را باز میستانند». همچنین در این سرودها، این نیایش و آرزوی همیشگی ایرانیان فرا آمده است كه «ما را از آسیب ستمگران رهایی ده، منش جنگخواهان را از ما دور ساز».
باورهای ایرانیان به زندگانی صلحآمیز و آشتیجویانه و احترام به پدیدههای طبیعت، در سراسر آثار ادبی و هنری و معماری آنان به چشم میخورد و شیوه برگزاری جشنهای آنان نیز از همین باور دیرین سرچشمه میگیرد. تقریباً همگی جشنهای ایرانی برگرفته از رویدادهای كیهانی و طبیعی بوده و دستورهای خاص قومیتی و دینی نیست. آیینهای ایرانی با شركت همه مردمان و با شادی و سرور دستهجمعی برگزار میشده و مفهومی به نام «اقلیت» در فرهنگ و ادبیات آنان معنا نشده و بكار نرفته است. در آیینهای ایرانی نه تنها اثری از خشونت و بدرفتاری با طبیعت و گیاهان و جانوران دیده نشده، بلكه حتی با آدابی همراه است كه به انگیزه پاكیزگی و پاسداری از محیط زیست و همزیستی جوامع بشری برگزار میشود.
آنان در سیزدهمین روز بهار، تابستان و پاییز، جشنی همراه با سركشی به طبیعت در ستایش «تیشتَـر» ایزد بارندگی برگزار میكنند. در دوم اردیبهشت، جشن گردآوری گلها و گیاهان دارویی؛ در آغاز تابستان، جشن بلندترین روز سال و كمال خورشید؛ در ششم تیر، جشن شكفتن گل «نیلوفر»؛ در پانزدهم تیر، جشن كهنترین مراسم «خامخواری» شناخته شده در جهان؛ در هجدهم مرداد، جشن نوشیدنیهای گوناگون به نام «مَی خواره»؛ در نخستین و شانزدهمین روز مهر، جشن گرامیداشت «میترا» ایزد راستی و پیمان؛ در دهم آبان، جشن گرامیداشت «آناهید» ستاره آبهای روان و یكی از گرامیترین ایزدبانوان اسطورهای ایران؛ در آغاز زمستان، جشن زایش خورشید؛ در پانزدهم دی، جشن كهن هنرمندان و پیكرتراشان به نام «بَـتیكان» همراه با ساخت تندیسهای گوناگون؛ در بیستودوم بهمن، جشن «بادروزی» در ستایش باد و آسمان پاك؛ و همچنین جشنهای پرشمار دیگری برای گلابگیری، برای آغاز فصل كشاورزی، برای بارش نخستین برف سال، برای شكفتن گل سرخ (شقایق)، برای فصل چیدن انگور، انار و فندق. اینها، تنها نمونههایی اندك از آیینهای پرشمار سالانه ایرانی است.
اما آیینهای نوروزی عملاً از اول ماه اسفند آغاز میشود. در اسفندماه، ایرانیان زمین را آماده رویش و بارور میدانند و همچون بانویی گرامی از او پاسداری و مراقبت میكنند. حتی نام این ماه در آغاز به معنای زمین بوده است و پنجمین روز این ماه را روز بزرگداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان میدانند.
در سراسر اسفندماه، ایرانیان آیینهایی در پیشواز فرارسیدن نوروز كه در واقع هنگامه زایش زمین و آغاز فصل بهار دانسته میشده است، برگزار میكردهاند. روز اول این ماه، همزمان با جشنی بنام «آبسالان» است كه به مناسبت روان شدن جویباران و آبشارها، و همراه با نمایشهایی شاد و خندهآور بنام «كوسهسواری» انجام میشده است. در دهم اسفند جشنی به نام «وخشَـنكام» را بر كنار رودها و در گرامیداشت آنها برگزار میكردهاند. نوزدهم اسفند را «نوروز رودها» مینامیدند و در این هنگام به لایروبی و پاكسازی چشمهها، نهرها و كاریزها میپرداختهاند و حتی بر آنها عطر و گلاب میپاشیدهاند. بیستم اسفند را روز «گلدان» میدانستند و به این مناسبت به كاشت گلها و گیاهان و درختكاری روی میآوردهاند. در بیستوششم اسفند یاد و نام پیشنیان از دنیا رفته خود را گرامی میداشتند. در شب آخرین چهارشنبه سال، همه ناپاكیها را از خانه، باغ و گذرها میزدوده و آنها را آتش میزدهاند و حتی خود نیز بگونهای نمادین و برای پاكیزه شدن از همه بدیها و كدورتها، از بالای آتشها میگذشتهاند. در آخرین روز زمستان، در جشنی به نام «اوشیدَر»، دختری آراسته را سوار بر شتری زیبا و آذین شده به كنار آبهای فرخنده و گرامی دریاچه هامون میبردند تا مراسم نمادین باروری و زایش سوشیانت (موعود نجاتبخش ایرانی) را با سرود و شادمانی برگزار كنند. و در آخرین شب سال، چراغی به نشانه روشنایی و فروغمندی و پایندگی همیشگی خانه و كاشانه و میهن خود، در درون هر خانه، و آتشی نیز بر فراز بامها برمیافروختهاند.
اینك، بامداد «نوروز خجسته پی» فرا میرسد. نخستین روز بهار و روز زایش زمین؛ روز تولد طبیعت، شكوفایی گلها و نغمههای پرندگان؛ فرخندهترین روز و جشن ایرانیان؛ جشنی كه همه آیینهای اسفندی پیشدرآمد آن بود. روزی كه برگزاری جشن باشكوه آن، دستور و خواست هیچ شخص، حكومت، دین یا قومی نبوده است و تا امروز همه كوششهای كسانی كه خواستهاند به آن رنگ و بوی مذهب و قومیت خود را بدهند، با شكست روبرو شده است. نوروز، همواره در نبرد با كسانی كه قصد نابودی یا تحریفش را داشتهاند، پیروز و سرافراز برآمده است.
مهمترین ویژگی نوروز در همبستگی و همزیستی همه مردمان است. مردمانی كه با گرد آمدن بر كنار یكدیگر، شادی خود را با هم تقسیم میكنند. با بوسیدن روی یكدیگر، از كدورتها دوری میجویند. و با دیدار از بزرگسالان، سپاس و قدرشناسی خود را تقدیم آنان میكنند. بزرگسالانی كه به كودكان مشتاق، تخممرغی ارزانی میدارند كه نماد گیتی و زمین است. مادربزرگانی كه ظرفی از سبزههای تازهپرورانده خود را به فرزندان پیشكش میكنند و جوانانی كه چه دلبستگی ژرفی به سبزهای دارند كه از دستان مادربزرگ خود برگرفتهاند. سبزهای كه مادربزرگ در سراسر اسفندماه، همچو فرزندی نازنین پرستاریاش میكرد. بر بالای آن رواندازی میگسترد و چندین بار در روز بر آن آب میپاشید. بارها آنرا جابجا میكرد تا همواره در پرتو نور خورشید باشد. هر روز، بارها آنرا تماشا میكرد تا سر زدن «نخستین جوانه»های آنرا ببیند و به همه خبر بدهد.
بر سفره «هفتسین» نوروزی ایرانیان، میتوان آب را دید و آینه را، میتوان اسپندی را برافروخت و اخگر كوچك «نوكچهای» (شمعی) را، میتوان نانی را خورد و پنیر و سبزیای را، میتوان سیب و سنبلی را بویید و عطر گلاب را، میتوان سمنویی را چشید و كتابی را خواند. آیینهای كهن ایرانیان و سفره هفتسین آنان برای یك زندگانی نیك و خرم، و برای جامعهای كه خواهان احترام متقابل همه ملتها به یكدیگر است، برای ملتی كه نیاكان او از دیرباز چنین نیایش میكردهاند كه «بادا گفتار آرام بر جهان؛ بادا كامروایی بر جهان، بادا آبادانی بر جهان» چه چیزی كم دارد؟
ما ایرانیان، ضمن احترام به باورها و آیینهای همه مردم جهان، از هر نژاد و تبار و دین و ملیت، آرزو داریم در هر كشوری كه هستیم، بتوانیم نوروز و آیینهای پیوسته به آنرا به شادی و خرمی برگزار كنیم و دیگران را نیز در شادی خود سهیم سازیم.
یاری رساندن به ایرانیان برای برگزاری آیینهای نوروزی، احترام به یادمانی كهن برای پاسداشت زندگانی نیك و سعادتمندانه بشری، و یاری به اندیشهای است كه نگاهبانی از زمین سرسبز و منش توأم با همزیستی صلحآمیز بشری را همواره وظیفه دیرین و مقدس خود میدانسته است و میداند.
گرداوری،پژوهش و نگارنده: استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر