پنجم اسفند
جشن اسفندگان
روز گراميداشت زمين بارور و بانوان
ماه اسفند و به ویژه روز پنجم آن كه در همه تقویمهای ایرانی «اسفندروز» نامیده میشود؛ از روزگاران كهن، ماه و روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان در فرهنگ ایرانی دانسته میشده است.
واژه فارسی اسفند یا سپندارمذ، از واژه پهلوی «سپندارمد» و اوستایی «سپَـنتَـهآرمَـئیتی»، برگرفته شده است. اصل این نام همانا «آرمئیتی» است كه واژه سپنته/ سپند برای احترام و گرامیداشت بیشتر، به آن افزوده شده است.
معمولاً آرمئیتی را به معنای «فروتنی و آرامی» میدانند، اما این معنا درست به نظر نمیرسد و بسیاری از پژوهشگران آنرا نمیپذیرند. ل. مولتون در Early Zoroasrianism آنرا در اصل «آرا ماتا» به معنای «مادر زمین» میداند كه با واژه سانسكریت و ودایی «اَرامتی» به معنای «زمین» نزدیكی دارد. در «گاتها»ی زرتشت (سرود 45، بند 4)، این واژه در معنای زمین و با توصیف «دختر اهورامزدا» (دوگِـدَر) آمده است. همان واژهای كه زرتشت برای دخترش «پوروچیستا» هم بكار گرفته است (ترجمههای بارتولومه، دارمستتر و پورداود). همچنین در ترجمه سانسكریت «نریوسنگ» از همان بند اوستا، آرمئیتی به معنای زمین برگردان شده و در متن پهلوی «زند وهومن یسن» نیز به همین ترتیب بكار رفته است. این نام در زبان و فرهنگ ارمنیان ایرانی نیز تداول دارد. آنان سپندارمذ را بگونه «سپندارمت» میشناسند و او را «ایزدبانوی باروری» میدانند.
بنابر این، «آرمئیتی» به تنهایی و یا به شكل «سپنتهآرمئیتی» در آغاز، نام یا پاژنام «زمین» و به ویژه «زمین بارور» و یا «مادر زمین» بوده و بعدها به فرشته یا ایزد پشتیبان زمین اطلاق میشود و پس از آن به پیكر یكی از امشاسپندان یا یاران اهورامزدا در میآید.
استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی(نگارنده) بر این باور است كه گویا ایزدبانوی بینالنهرینی به نام «سَـرپانیتو» یا «اِروئا» كه همسر «مردوك» خدای بزرگ دانسته میشده، خاستگاهی مشترك با سپندارمذ داشته است. چرا كه اِروئا، ایزدبانوی زایش بوده و حتی معنای واژه آن نیز «باروری» بوده است. در بینالنهرین باستان و پس از كوچ «كاسیان» به آنجا، آیینی به نام «هَـشادو» در اجرای نمادین وصلت مردوك و اِروئا، و دیگر مناسك مربوط به «ازدواج مقدس» برگزار میشده است. در هر حال، حتی اگر آرمئیتی نه به معنای آرامی و فروتنی، كه به معنای مادر زمین بوده باشد؛ نباید پیوند و ارتباطهای «آرامی» و «آغوش مادری» را حتی دستكم به شكل شباهت واژگان آن در زبانهای هندواروپایی از یاد ببریم.
از آنجا كه در باورهای كهن، زمین را نیز مانند زنان، بارور، زاینده و پرورشدهنده میدانستهاند و همه موجودات بر پهنه او و در پناه و آغوش او پروریده میشدهاند، جنسیت او را نیز «مادینه» فرض میكردهاند و از همین خاستگاه است كه عبارتهای زیبا و دلانگیز «مام میهن» و «سرزمین مادری» بوجود آمده و فراگیر شده است. پیشینیان ما، همانگونه كه زمین را زن یا مادر میدانستهاند، آسمان را نیز مرد یا پدر بشمار میآوردهاند و تركیبهای «مادرزمین» و «پدرآسمان» از همین جا برخاستهاند. بیگمان آنان شباهتها و پیوندهایی بین زن و مرد از یك سو، با زمین و آسمان، و بارندگی و رویش گیاهان، از سوی دیگر احساس میكردهاند. همچنین این را نیز میدانیم كه در باورهای ایرانی، نسل بشر یا نخستین زن و مرد جهان، به نام «مشی و مشیانه» از ریشه دوگانه گیاهی به نام «مهرگیاه» در دل زمین بوجود آمده و آفریده شدهاند و در واقع زمین یا سپندارمذ، مادر نسل بشری دانسته میشده است.
كاركردهای آرمئیتی یا سپندارمذ در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است. در «گاتها»ی زرتشت، هجده بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاك، برای آرامشبخشی به كشتزاران، چراگاهها و جانوران، برای پیدایی یك فرمانروای نیك، و برای یاری به دخترش «پوروچیستا» در گزینش شوی خویش، به یاری فرا میخواند. در اساطیر ایرانی، او بود كه پیشنهاد و فرمان ساختن تیروكمانی برای آرش كمانگیر را به منوچهرشاه داد تا گستره و آغوشش را برای فرزندان خود، فراخناكتر كند. متن پهلوی «صد در بندهش» او را یاریرسان نویسندگان، به عنوان پدیدآورندگان فكر و اندیشه میداند. پلوتارك نقل میكند كه اردشیر دوم- پادشاه هخامنشی- بهبودی همسرش آتوسا را از سپندارمذ طلب میكند و او به یاری آنان میشتابد. سراسر اوستا و به ویژه «فروردین یشت» و یسنای 38، آكنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است.
در اینجا شاید اشاره به این نكته هم مفید باشد كه هر سه واژه آرمئیتی، زمین و زن، از واژگان كهن آریایی یا هندواروپایی هستند كه با اندك تفاوتهایی در ساختار ظاهری و تصریف آنها، در بسیاری از زبانهای هندواروپایی رواج و گستردگی دارند. همچنین یادآور میشوم كه واژه «زن» با زندگی، و واژه «مرد» با مرگ و مردن در پیوند است. پیشینیان ما زن را بخاطر فرزندآوری، همواره زنده و زندگیبخش میدانستهاند و مرد را مقطوعالنسل و مرگ او را پایان هستی او بشمار میآوردهاند. به همین دلیل نیز بوده است كه در هنگامهایی از دوران باستان، نسل فرزندان را از جانب مادر میدانستهاند و این ارتباط چندانی با نظام مادر شاهی یا زن سالاری نداشته است. كتیبههای موجود (به ویژه در ایذه) نشان میدهد، حتی در دوران عیلامیان نیز با اینكه نظام مادرسالاری وجود نداشته است، اما همچنان در هنگام معرفی خود، گاه بجای نام پدر به ثبت نام مادر و مادران میپرداختهاند.
نامگذاری آخرین ماه فصل زمستان بنام اسفند یا سپندارمذ نیز از همین ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. چرا كه در همین ماه، نخستین جوانهها از خاك سربرمیزند و زایش دوباره زمین را نوید میدهد. از همین رو، مردمان ایرانی این ماه و به ویژه روز پنجم آن كه با نام ماه همانند است (یعنی اسفندروز از اسفندماه یا سپندارمذروز از سپندارمذماه) را روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان میدانستهاند و در این روز، مردان آیینهایی برای همسران خود برگزار میكرده و هدیههایی به او میدادهاند كه متأسفانه آگاهی بیشتری از این مراسم در دست نیست. همچنین بخاطر آغاز فصل رویش و زراعت، از این روز با نام «جشن برزگران» كه خود همیاران سپندارمذ در سبزاندن و باروری زمین هستند، یاد شده است. در گاتهای زرتشت نیز بارها نام برزگران (وَرِزیـئَـنـت) با آرمئیتی (زمین) در كنار یكدیگر آمدهاند.
منابع موجود نشان میدهد كه جشن اسفندگان، مانند بسیاری از دیگر جشنها و آیینهای ایرانی در انحصار هیچیك از اقوام یا ادیان ایرانی نیست و به تمامی از پدیدههای طبیعت و روابط انسانی برگرفته شده و متعلق به همگی مردمان ایرانی با هر گرایش قومی یا دینی است.
ابوریحان بیرونی از این جشن به عنوان یك جشن كهن یاد میكند و اضافه میكند كه این روز و ماه از دیرباز جشن زنان شوهردار بوده و همسران بر آنان بخشش میكردهاند. او همچنین نقل میكند كه در آن زمان این جشن را با نام «مردگیران» میشناختهاند، به این معنا كه زنان از مردان خود هدیهای میگرفتهاند.
امروزه تا آنجا كه استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی (نگارنده) آگاهی دارد، این جشن هنوز هم با نام «اسفندی» در بسیاری از نواحی مركزی ایران، همچون اقلید، كاشان و محلات برگزار میشود و زنان در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز میپزند كه بنام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده میشود. این آیین در روستاهای پیرامون كاشان، همچون نَـشَـلج، اِستَـرك و نیاسر، در نخستین روز اسفندماه برگزار میشود. مری بویس (در تاریخ كیش زرتشتی، جلد یكم) گزارش میكند كه تا مدتی پیش در روز اسفندگان، زرتشتیان كرمان به صحرا میرفته و تعداد بیشماری از حشرات و پرندگانی كه از نظر آنان آسیبرسان دانسته میشدهاند را میكشتهاند.
جشن اسفندگان، یادمانی بسیار كهن از اسطورههای زایش و باروری است. با توجه به منابع موجود دانسته میشود كه اسفندگان در ایران باستان، نه روز زن به مفهوم مطلق و امروزی آن، بلكه روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است. به عبارت دیگر منظور از زن، همسر است و نه جنسیت آن. بیرونی نیز در نقل آیینهای جشن، از زن به عنوان همسر یاد میكند و جنسیت زن را در نظر ندارد. آیینهایی نیز كه امروزه در بسیاری از نقاط دور و نزدیك میهن برگزار میشود، همگی در پیوند با روابط عاطفی و مهرآمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت زنانه ندارد.
گردآوری، پژوهش و نگارنده استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی
بنگریم به: نظر تعدادی از استادان ایران شناس در مورد زمان درست جشن اسفندگان
خبرگزاري ميراث فرهنگي_ گروه ميراث فرهنگي_ هر ساله به هنگام جشنهاي ملي، تفاوت نظرهايي در باره زمان درست آنها پيش ميآيد. با توجه به نظر استادان ايران شناس که همگي متفقالقول هستند، مشخص مي شود که زمان جشنها ميبايد با گاهشماري ملي و رسمي ايران تعيين شود و بکارگيري گاهشماري يزدگردي درست نيست.
استاد جليل دوستخواه با نقل نظر شادروان استاد ابراهيم پورداوود مينويسد:
در چندين دهه پيش از اين، به پيشنهاد استاد ِزنده يادم «ابراهيم پورداوود»، روز پنجم اسفند به عنوان روز پرستار شناخته شده بود و به طور رسمي برگزار مي شد و در اين روز، براي ارج گزاري خدمت ارزنده ي پرستاران، آيين هايي به اجرا در مي آمد که در آنها با پيشکش شاخه هاي گل بيدمشک (گل ويژه ي امشاسْپَند بانو اسپندارمذ در اسطوره هاي کهن)، پرستاران ميهنمان را مي نواختند.
يادآوري مي شود که برخي از دوستان، با استناد به ديگرگوني گاه شمار خورشيدي کنوني نسبت به گاه شمار باستاني، زمان برگزاري جشن ِ اسپندارمَذگان را شش روز بازپس مي برند و در روز 29 بهمن ماه مي شناسند. اما همان گونه که پيشتر هم روشنگري کردم، روز ِدرست و سزاوار ِ اين جشن، همان پنجم اسفندماه است.
در پاسخ به دوستاني كه 29 بهمن را جشن اسفندگان شمرده و با پيام هاي مهرآميزشان آن را «فرخنده باد !» گفته اند، نوشتم:
جشن اسپندارمذگان (اسفندگان) در پنجم اسفندماه (و نه 29 بهمن)، بر شما فرخنده باد !
همچنان بر اين باورم كه كاربرد گاهشماري خيامي (مشهور به جلالي)، نبايد ما را از پاسداشت يادگار نياكان ارجمندمان بازدارد.
برماست که همه ي جشن هاي يازده گانه ي با پسوند «- گان» از ماه دوم تا دوازدهم را هم، مانند ماه يكم در همان روزهاي اصلي (روزهاي يكي شدن ِ نام روز و ماه) برگزاريم و به روزهاي ديگري منتقل نكنيم تا انگيزه ي بنيادين برگزاري آن ها از ياد نرود.
ما هم اكنون، جشن هاي نوروز، فروردينگان (فروردگان)، يلدا و سده را به درستي در همان زمان هاي تعيين شده براي آن ها در روزگار باستان (يكم فروردين، سي ام آذر و دهم بهمن)، برمي گزاريم. پس چرا در مورد جشن هاي يازده گانه ي ارديبهشتگان تا اسفندگان، دچار اين آشفته كاري و سامانْ شكني شده ايم؟
منبع: وبلاگ شخصي دکتر دوستخواه
استاد دکتر جلال خالق مطلق مينويسد:
ابوريحان بيروني در کتاب آثارالباقيه که در سال 391 هجري تأليف کرده است، آنجا که درباره ي جشن هاي ايراني سخن مي گويد، از جشني نام مي برد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ، يعني در پنجم اسفند برگزار مي شد.
در ايران کهن، يک جشن بهاري زنان بوده که در آن روز زنان از آزادي بيشتري برخوردار بودند و بويژه دختران «دم بخت» به همسرگزيني تشويق مي شدند و از اين رو اين جشن را «مردگيران» مي ناميدند.
سپس تر با نفوذ بيشتر مذهب اين جشن نخست تغيير ماهيت داده و جشن زنان شوهردار شده و اين دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس يکسال پارسايي و خانه داري و شوهردوستي هديه مي گرفتند، تا اينکه همين نيز رفته رفته فراموش شده است.
روز اين جشن پنجم اسفند بود. پر بيراه نيست اگر بانوان روشنفکر ايراني دست کم، کنگره ها و جلسات ويژه ي مسايل زنان را در اين روز برگزار کنند تا ياد آن جشن دوباره زنده گردد.
منبع: جشن مردگيران در سايت ادبي نوف
دکتر تورج پارسي نيز در اين باره نوشتهاند:
در سالشمار ما، ماه سي روز بوده و هر روز هم نامى داشته است. براى نمونه روز پنجم هر ماه به سپندارمذ نامور بوده كه در ماه اسفند اين روز را به نام زنان جشن مى گرفتند. (اوستا زن را «ريته سيه بانو» مي نامد كه به معناي مهر وفروغ و روشنايي است. به همين دليل هم جشن سپندارمذ مى بايد در همان روز پنجم اسفند برگزار بشود و نه روز ?? بهمن. اميد دارد كه جشن ها كه داراى اصول نجومى هستند، دستخوش آشفتگى بيش ازاين نشده ودر برگزاريشان كه بسيار پسنديده است، اصول نجومى آنها رعايت بشود.
منبع: جشن سپندارمذگان 29 بهمن است يا 5 اسفند؟
استاد دکتر رضا مرادي غياث آبادي در پاسخ پرسشي نوشته است:
جشن اسفندگان يا سپندارمذگان برابر است با پنجمين روز از ماه اسفند در همه گاهشماريهاي ايراني. در باره وجود دوگانگيها بايد گفت که جشنها و فاصلههاي ميان آنها در متون کهن ايراني داراي تعريف و اندازههاي مشخصي است که به مانند دانههاي يک زنجير در پيوستگي کامل با يکديگر هستند. تغيير جاي يکي از آنها، موجب گسست کل اين رشته خواهد شد.
چنانکه در منابع ايراني آمده است، جشن سده پس از 40 روز از شب يلدا يا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنين جشن سده، پيش از 25 روز از جشن اسفندگان است.
اين اندازهها و فاصلههاي تعريف شده در متون و منابع کهن ايراني، تنها با گاهشماري ايراني با ماههاي سي و يک روزه (مبدأ هجري خورشيدي فعلي) که بزرگترين دستاورد دانش گاهشماري در جهان است، مطابق است؛ ولي با کتابچهاي نوساخته که در چند سال اخير در ايران با نام سالنماي ديني زرتشتيان چاپ ميشود، مطابقت پيدا نميکند. چرا که در اين کتابچه، فاصله 100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله 40 روزه شب يلدا تا جشن سده به 46 روز، و فاصله 25 روزه جشن سده تا اسفندگان به 19 روز رسيده است. اين فاصلهها با هيچکدام از اسناد و منابع و تاريخنامههاي ايراني هماهنگي ندارد.
از اين رو، زمان درست شب يلدا برابر با شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن اسفندگان در 5 اسفند است.
با توجه به نظر همه اين استادان لازم است که ترتيبي دهيم تا از ناهماهنگي و آشفتگي هاي فعلي دست کشيده شود و همه جشن ها مطابق با گاهشماري ملي و رسمي ايران که شکل تکامل يافته گاهمشاري يزدگردي و در ايران و همه جهان شناخته شده است، برگزار شود.
منبع خبرگزاري ميراث فرهنگي
۱ نظر:
با سلام
وبلاگت حرف نداره
تمامیه این مطالب رو خودت جمع آوری کردی؟
ارسال یک نظر