۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

منشور کورش هخامنشی

فرمان كورش بزرگ از زمان پیدایش تا به امروز بارها ترجمه و ویرایش و پژوهش شده است. پیش از همه، جوان پر شور و كاشـف رمز خط میخی فارسی باستان یعنی هنری كِرِسْویك راولینسون در سال 1880 میلادی و بعدها ف. ویسباخ 1890، گ. ریختر 1952، آ. اوپنهایم 1955، و. اِیلرز 1974، ج. هارماتا 1974، پ. بـرگـر 1975، ا. كـورت 1983، پ. لوكوك 1999 و بسیاری دیگر آنرا تكرار و كامل‌تر كردند. متن فارسی ارائه شده در این كتاب نیز با نگرش به پژوهش‌های پیشین و روند بهبود شناخت حروف و واژگان بابلی یا اَكَدی و نیز خوانش‌های تازه‌تر منشور كورش فراهم شده و در زیرنویس‌ها به یادداشت‌های اندكی پرداخته شده است.

ترجمه و انتــشار فرمــان كــورش بــزرگ (كــورش دوم) پــرده از نادانــسته‌های بســیار برداشت و بزودی بعنوان «منشور آزادی» و «نخستین منشور جهانی حقوق بشر» شهرتی عالمگیر یافت و نمایندگان و حقوق‌دانان كشورهای گوناگون جهان در سال 1348 خورشیدی با گردهمایی در كنار آرامگاه كورش در پاسارگاد، از او بنام نخستین بنیاد‌گذار حقوق بشر جهان یاد كردند و او را ستودند. حقوقی كه انسانِ امروز پس از دوهزاروپانصد سال در اندیشه ایجاد و فراهم‌سازی آن افتاده است و آرزوی گسترش آنرا در سر می‌پروراند.

(نسخه‌بدلی از منشور كورش به عنوان كهن‌ترین فرمانِ شناخته‌شده تفاهم و همزیستی ملت‌ها در ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورك نگهداری می‌شود. این كتیبه در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیمومت جای دارد).

چه چیز باعث شده است تا فرمان كورش به این پایه از شهرت برسد؟ پاسخ این پرسش هنگامی دریافته می‌شود كه فرمان كورش را با نبشته‌های دیگر فرمانروایان همزمان خود و حكمرانان امروزی به سنجش بگذاریم و بین آنها داوری كنیم.

آشور نصیرپال، پادشاه آشور (884 پ‌م.) در كتیبه خود نوشته است: ‘‘… به فرمان آشور و ایشتار، خدایان بزرگ و حامیان من … ششصد نفر از لشكر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم … حاكم شهر را به دست خودم زنده پوست كندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم … بسیاری را در آتش كباب كردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از كاسه و هزاران زبان از دهان بیرون كشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم."

در‌كتیبه سِـناخِـریب، پادشاه آشور (689 پ‌م.) چنین نوشته شده است: ‘‘… وقتی كه شهر بابِـل را تصرف كردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هایشان را چنان ویران كردم كه بصورت تلی از خاك درآمد. همه شهر را چنان آتـش زدم كـه روزهای بسـیار دود آن به آسـمان می‌رفـت. نهـر فـرات را به روی شهر جاری كردم تا آب حتی ویرانه‌ها را نیز با خود ببرد."

در كتیبه آشور بانیپال (645 پ‌م.) پس از تصرف شهر شوش آمده است: ‘‘… من شوش، شهر بزرگ مقدس … را به خواست آشور و ایشتار فتح كردم … من زیگورات شوش را كه با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شكستم … معابد عیلام را با خاك یكسان كردم و خـدایـان و الـهه‌هـایشان را به باد یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند كه هیچ بیگانه‌ای از كنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش كشیدند. من در فاصله یك ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یك ویرانه و صحرای لم یزرع كردم … ندای انسانی و … فریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاك آنجا را به تـوبـره كشیدم و به ماران و عـقرب‌ها اجازه دادم آنجا را اشغال كنند."

و در كتیبه نَـبوكَـد نَـصَر دوم، پادشـاه بـابل (565 پ‌م.) آمـده است: ‘‘ … فرمان دادم كه صد هزار چشم در آورند و صد هزار ساق پا را بشكنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خـانـه‌ها را چنان ویران كردم كه دیگر بانگ زنده‌ای از آنجا برنخیزد."

این رویدادهای غیر انسانی تنها به آن روزگاران تعلق ندارد. امروزه نیز مردمان جهان با چنین ستم‌ها و خشونت‌هایی روبرو هستند. هنوز جنایت‌های آمریكا در ژاپن و ویتنام، فرانسه در الجزایر، ایتالیا در حبشه و لیبی، پرتقال و اسپانیا در آمریكای لاتین، و انگلستان در سراسر جهان، از یادها نرفته‌اند. مردم هرگز فراموش نخواهند كرد كه در عراق بمب‌های شیمیایی بر سر مردم بی‌دفاع هلبچه فروریخت و همه آنان از پیر و جوان و زن و كودك به وضعی رقت‌انگیز نابود شدند. در افغانستان و در میان سكوت حیرت‌انگیزِ جهانیان، صدها هزار تن از مردم غیر‌نظامی و بی‌دفاع شهرها قربانی مطامع ابر‌قدرت‌های امروز و گروهای سیاسی كشور می‌شوند، در حالیكه در زندگی روزمره نیز از قحطی و بیماری‌های همه‌گیر، از گرسنگی و وبا و سرما رنج می‌برند. در بوسنی و در كانون اروپای متمدن تنها به انگیزه‌های نژادی مردم و كودكان را بی‌دریغ و دسته‌جمعی به كام مرگ می‌فرستند. در مكه جامه سپید زائران را به سرخی می‌آلایند و جان و مال و ناموس آنان را مباح می‌شمرند.

كشورهای بزرگ و پیشرفته و متمدن جهان، سلاح‌های مرگبار كشتار جمعی و بمب‌های شیمیایی و میكربی خود را دیگر مستقیماً بر كاشانه مردم رها نمی‌كنند، بلكه آنها را به بهایی گزاف در اختیار كشورهایی همچون عراق می‌گذارند تا بر سر جوانان ایران زمین بریزد و آنگاه باز هم به بهای گزاف به درمان زخم‌های آنان بپردازند و از نقض حقوق بشر گلایه كنند و خود را بزرگترین پشتیبان آن بدانند.

اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حكمرانان امروز جهان، كورش پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرت‌عملی به عنوان شاه نیرومندترین كشور جهان، نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نكرد؛ بلكه او را به حاكمیت ناحیه‌ای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود: ‘‘ … آنگاه كه بدون جنگ و پیكار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوك (خدای بابلی) دل‌های پاك مردم بابل را متوجه من كرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تكان داد. من برای صلح كوشیدم. برده‌داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچكس اهالی شهر را از هستی ساقط نكند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاه‌هایی را كه بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را كه خراب كرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا كردم."

كورش پس از ورود به شهر بابل (در كنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر كرد كه قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را كه پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد كه در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار كورش با یهودیان موجب كوچ بسیاری از آنان به ایران شد كه در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد و آنان ایران را میهن دوم خود می‌دانسته‌اند. در این باره در باب‌های گوناگون اسفار عَـزرا و اشعیا در كتاب تورات (عهد عتیق)، ضمن نامبر كردن كورش با عنوان «مسیح خداوند» آمده است: ‘‘ خداوند روح كورش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالك خود فرمانی صادر كند و بنویسد: كورش پادشاه فارس چنین می‌فرماید كه یـهُـوَه/ یـهْـوِه خدای آسمان مرا امر فرموده است كه خانه‌ای برای او در اورشلیم كه در یهودا است، بنا نمایم. پس كیست از شما از تمامی قوم او كه خدایش با وی باشد و به اورشلیم كه در یهودا است برود و خانه یـهُـوَه را كه خدای حقیقی است در اورشلیم بنا نماید …؟ پس همگی برخاسته و روان شدند تا خانه خداوند را كه در اورشــلیم است، بـنا نمایند. ... و كورش پادشاه، ظروف خانه خداوند را كه نَـبوكَـد نَـصَـر آنها را از اورشلیم آورده و در خانه خود گذاشته بود، بیرون آورد و به رئیس یهودیان سپرد."

در اینجا مایلم بخصوص به این نكته تاكید كنم كه با وجود اینكه منشور كورش بزرگ را «نخستین اعلامیه حقوق بشر» می‌دانند، اما نوآوری چنین فرمانی از كورش نبوده است؛ بلكه این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. فرهنگی كه هرگز دستور به غارت و آدمكشی و ویرانی نداده است. و كورش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاكان خود، از فرهنگ رایج كشورش، در آغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و بكار بسته است. سرافرازی نخستین بیانیه جهانی حقوق بشر نه تنها برای كورش، بلكه همچنین برای فرهنگ كشوری است كه سراسر پهنه پهناور آن از كهن‌ترین روزگاران تابش‌گاهِ اندیشه نیك و كردار نیكی بوده است كه امروزه و از پس هزاران سال مردمان جهان در آرزو و آرمان فراهم ساختن آن هستند.

منشور كورش هخامنشی ارمغانی است از سرزمین ایران برای جهانی كه از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج می‌برد.

گردآوری و پژوهش:استاد دکتر رضا مرادی غیاث آبادی

هیچ نظری موجود نیست: